حرف

عصر قشنگ و سردیه. پاییز یهو تو این ماه آخری داره هرچی تو چنته داره رو می ریزه بیرون.

یکم حرف بزنیم و ان شااله اماده بشیم برای رمان ویرانی.

اول اینکه فکر نکنم بتونم خلاصه ی خیلی دقیقی براش بگم. شایدم اصلا خلاصه ای نداشته باشه. ویرانی یه طرح ساده تو ذهنم بود. اما به مرور که هی بهش فکر می کنم هی شخصیت هاش تو ذهنم بیشتر و پرکارتر میشن قصه اشم هی تغییرات بیشتری می کنه. جوری که اصلا این رمان برعکس همه ی کارهای من که یه شالوده ی درست و درمان داشت و از اول تا آخر می دونستم قراره چطور پیش برم سر این یکی هیچی مشخص نیست. این طرح انسجامی تو ذهنم نداره. فقط می دونم باید قدم به قدم شروع کنم به نوشتن تا دستم بیاد اتفاقا و شخصیتا جایگاهشون کجاست.

فعلا چون خیلی از دوستان رفتن کربلا و ازم تقاضا کردن پستا بمونه تا بتونن اونام بخونن تا پنجم پستارو گذاشتم. بعدش پاک میشه و ویرانی رو شروع می کنم.

الان دارم عکس شخصیتاشو پیدا می کنم. بنرهاش و....

چون تو کانال هم می نویسم باید کل کانال پاک سازی بشه جوری که یه نقطه هم تو کانال نباشه که با خیال راحت بنویسم.

آدرس کانال و اینستاگرامم برای اونایی که می خوام با اولین پست ویرانی می ذارم.

این رمان هم درست عین رمان سنگ،کاغذ،قیچی برای چاپ میره. یعنی اینکه هر رمانی که بتویسم تبدیل به نسخه ای که تو دنیای مجازی پخش بشه نمیشه.

پس لطفا به محض شروع رمان جدید به هرکسی که می دونید اطلاع بدین. بعد نیان بگن خانم رستمی تعریف رمانتو شنیدم پس کو پستاش که بخونیم.

سر سنگ،کاغذفقیچی خیلی عذابم دادن. حالا که من کانالم خصوصی شده، وبلاگم هم همینطور تازه خیلیا یادشون اومده که عه بله رویارستمی باز داره می نویسه بریم بگیم کانال و اینا رو باز کنه که مام بخونیم.

ابدا از این خبرها نیست.این اخلاقمو بذارید پای غرور و بداخلاقی یا هرچیز دیگه ای.

من ویرانی رو تا نصفه آزاد می ذارم. بعدش کانالمو خصوصی می کنم، پست ها رو تو کانال و وبلاگم بر می دارم و فقط اون دوستانی که عضو بودن می تونن ادامه بدن. بقیه با دلیل منطقی یا غیرمنطقی دیگه نمی تونن کتاب رو بخونن.

ترجیح می دم وقتی دزدای ادبی زیاد شده حواسم به کارم باشه.دوست ندارم کسی ازم سواستفاده کنه.

من برای هر پست ساعتها وقت می ذارم تا یه چیز درست و درمون بنویسم که بعدا کسی نیاد بگه حیف وقتی که پای داستانش تلف کردیم.

برای همین دوست دارم شماها هم بهم کمک کنید تا من بتونم همچنان انلاین ادامه بدم. در غیر این صورت تو خونه ام می نویسم بعدم میدم نشر.به همین راحتی.

اما تو همین دنیای مجازی من دوستای پیدا کردم که دلم نمیاد تنهاشون بذارم یا تنهام بزارن.

حالا سر این رمان جدیدم باز به هم دیگه کمک می کنیم و هوای همو داریم.

انشاالله که عاشقانه های ویرانی به دل همگی بچسبه.

یه نکته بگم ویرانی هم عین چینی فلش بک داره. شاید تا حدی بارمان قصه مون مردی مشابه پاشا باشه. اما تجربه ی داستان متفاوتی رو خواهیم داشت.

انشاالله که همگی تو کار و زندگیمون موفق باشیم. گل لبخند رو لبامون جوونه بزنه.

به امید اون روز.

روزتون بخیر.

*فاطمه عبدی عزیز، چینی چاپش بهمن میاد بیرون و شما می تونید تهیه کنید و بخونید.